در سکوت میان رنگ ها، جایی هست که جهان برای لحظه ای مکث می کند؛ همان نقطه ای که نگاه تو به طرحی ناتمام می افتد و یک جرقه کوچک از نور، مسیر فرم ها و خطوط را عوض می کند. هنر از همان مکث ها شروع می شود؛ از لرزش دست وقتی اولین ضربه قلم مو روی بوم می نشیند، از تردیدهای آرامی که تبدیل به جسارت می شوند.

هر اثر هنری مثل نفسی ست که از درون تو عبور کرده و شکل بیرونی گرفته؛ بخشی از رویاهایت ، بخشی از تنهایی ها و بخشی از آن حس هایی که هیچ واژه ای نمی تواند کامل توصیفشان کند.

گاهی یک رنگ ، رازهایی را می گوید که سال ها در دل مانده اند. گاهی یک خط ساده ، راهی تازه باز می کند، شبیه وزنی که نور صبح از آن وارد اتاق می شود و همه چیز را دوباره از نو تعریف می کند.

هنر نه فقط دیده می شود، بلکه شنیده و لمس می شود؛ با هر ضربان قلب ، با هر خاطره ای که میان لایه های رنگ پنهان است. اثر هنری صدای آهسته روح است؛ صدایی که فقط کافی ست لحظه ای آرام بگیری تا شنیده شود.

و تو هربار که خلق می کنی، جهانی تازه می سازی؛ جهانی که پیش از تو وجود نداشته . هنر، رد قدم توست بر مسیر نامرئی احساسات.